هیات دلسوختگان امیر المومنین(ع)- رفسنجان
در 8 ثور سال 1371 هجري شمسي تاريخ در افغانستان يكبار ديگر تكرار شد.
در اين روز با ورود فاتحانه مجاهدين به داخل شهر كابل پايتخت افغانستان، آخرين سنگر پوشالي رژيم تحت الحمايه شوروي، سقوط كرد و بيرق سبز مجاهدين با شعار لااله الا الله محمد رسول الله، بر فراز ارگ رياست جمهوري و گارنيزيون كابل به اهتزاز درآمد.
اين پيروزي شكوهمند مجاهدين، باطل السحر كمونيزم در افغانستان گرديد و يكبار ديگر حماسه پيروزي غازيان افغان بر قواي اشغالگر انگليس را كه 74 سال قبل از آن اتفاق افتاده بود تكرار نمود.
از 8 ثور 1371 تاكنون 20 سال مي گذرد و اين پيروزي بزرگ حاصل 14 سال جهاد مقدس و آزاديبخش افغانها عليه قشون متجاوز شوروي، و برگ زريني است در تاريخ معاصر افغانستان كه حروف و واژه هاي آن با خون پاك بيش از يك ميليون شهيد نگاشته شده است.
هر چند پس از حماسه 8 ثور كه سند افتخار و حقانيت مجاهدين محسوب مي شود وقايع تلخ و رويدادهاي غم انگيز زيادي در افغانستان اتفاق افتاد ولي اين تلخكامي ها و اتفاقات ناگوار، هيچ كدام باعث نمي گردد كه چهره تابناك و مشعشع آفتاب 8 ثور در كشور ما، تيره و كمرنگ شود.
گذشت زمان اين شعله مقدس را خاموش نمي كند.
بي تجربه گي هاي مجاهدين در حكومت داري، و برخوردهاي مسلحانه برخي از احزاب جهادي كه پس از حادثه 8 ثور در افغانستان روي داد، شكوه و عظمت كم نظير اين حماسه ملي را زير سؤال نمي برد،
سيل سياه تروريزم طالباني نيز نتوانست نهال سبز حماسه 8 ثور را از جاي بركند و حكايت خون شهيدان اسلام و آزادي را از حافظه تاريخ و دفتر خاطرات ميليونها افغان شاهد محو نمايد.
خورشيد 8 ثور در آفاق تاريخ پر ماجراي افغانستان، همچنان تابناك و پرانرژي مي درخشد و فرهنگ جهاد و شهادت و استقلال طلبي را در قلب و روح افغانها زنده نگه مي دارد.
8 ثور به عنوان يك روز پر افتخار ملي در تاريخ افغانستان بايد زنده و جاويد بماند.
8 ثور و 28 اسد از روزهاي خدائي و كم نظير در كشور ماست.
در 28 اسد 1297 ه.ش طلسم شكست ناپذيري بريتانياي كبير در كوهپايه ها و دره هاي افغانستان درهم شكست و ملت آزاده افغانستان در نبرد آزادي بخش عليه قواي متجاوز انگليس به پيروزي رسيد.
و در 8 ثور بساط كمونيزم در افغانستان با همت غازيان مجاهد افغانستان براي هميشه برچيده شد.
در اين روز اسلام بر كمونيزم و نعره الله اكبر بر شعار انترناسيوناليزم ماركسيستي غلبه كرد و ملت پابرهنه افغانستان در جهاد مقدس عليه ابرقدرت قهار شوروي پيروز گرديد.
درسهايي كه از حماسه 8 ثور بايد آموخت:
1- افغانستان كشوري اشغال ناپذير و افغانها ملتي آزاده و بيگانه ستيز اند. حماسه اي كه در هشتم ثور اتفاق افتاد به ما مي آموزد كه افغانستان ممكن است توسط اين يا آن قدرت مهاجم خارجي اشغال شود اما اين اشغالگري دراز مدت نخواهد بود و افغانها گوهر استقلال و شرف ملي خود را به پاي هيچ بيگانه اي نخواهند ريخت.
اشغالگران شايد بتوانند چند سالي در اين سرزمين حكومت كنند اما عمر اين سلطه و تجاوز، طولاني نخواهد بود و روح استقلال طلب افغانها براي هيچ بيگانه اي، اجازه تسخير دراز مدت اين سرزمين را نخواهد داد.
2- جهاد مقدس 14 ساله افغانها درختي است كه سر انجام در هشتم ثور به بار نشست، اين جهاد مقدس نشان داد كه افغانها تنها بر حول محور اسلام مي توانند متحد شوند.
اسلام مقناطيس قلب ها و متحد كننده اقوام و قبايل افغانستان است. اين دين آسماني، صيقلي است كه زنگار كينه ها و كدورت ها را از قلب ها پاك مي كند و سني و شيعه و شمال و جنوب را با هم متصل مي سازد. به تعبير ديگر، اسلام بالاتر از رنگ ها و سليقه ها و نژادها و قبيله هاست و در گرماگرم حادثه ها موقعيكه افغانان به وحدت ملي نياز داشته باشند اسلام به عنوان حلقه اتصال تمامي حلقه ها و نژادها مي تواند وحدت ملي افغانها و در نتيجه پيروزي و سربلندي اين ملت را تضمين نمايد.
3- پس از پيروزي مجاهدين در 8 ثور سال 1371، رهبران احزاب و تنظيم هاي جهادي بر اثر بي تجربه گي ها، افزون طلبي ها، اختلافات قدرت طلبانه تنظيمي، و كشمكش هاي قومي و قبيله اي نتوانستند از دستاوردهاي درخشان 14 سال جهاد به نفع تشكيل نظام قدرتمند اسلامي استفاده كنند بلكه بر عكس تحت تاثير عوامل فوق الذكر، عسل شيرين پيروزي در كام ملت مظلوم افغانستان به شرنگ ياس و نااميدي و زهر تلخ شكست و ناكامي تبديل گرديد.
انگيزه هاي قوم گريانه، گنجينه پيروزي جهاد و خون يك و نيم ميليون شهيد را به تاراج برد و اختلافات سران اكثر تنظيم ها، افغانستان پيروز و سربلند را بر لبه شمشير خشونت و استبداد، و در آستانه جهنم جنگ داخلي هدايت كرد و حادثه جنگ احد اتفاق افتاد.
حرص و طمع فاتحان قدرت طلب به تصرف غنايم و دستاوردهاي جنگ، پيروزي قطعي و مسلم را به شكست خونين و فضاحت بار مبدل كرد و دروازه هاي افغانستان را بر روي لشكرهاي مهاجم بيگانه و اين بار از سمت جنوب كشور باز نمود.
كمونيزم در افغانستان شكست خورد، ولي در سايه تفنگ قدرت طلبان هيولاي تروريزم از پشت كوهستانهاي جنوب، وارد قلمرو افغاسنتان گرديد.
به اين ترتيب يكي از درس هاي كه از حماسه 8 ثور مي توان گرفت آن است كه تفرقه و اختلاف، تحت هر عنوان و با هر انگيزه و هدفي كه مطرح شود مي تواند يك ملت پيروز و سر بلند را به قبايل پراكنده و در حال جنگ، و مجموعه اي از افراد شكست خورده و نااميد و بي هويت تبديل كند.
رنج امروز افغانها بمراتب بيشتر از رنجي است كه در زمان سلطه رژيم هاي كمونيستي تحمل مي كردند.
شهر كابل، در جنگهاي قدرت طلبانه داخلي و نه در زمان حاكميت كمونيست ها چهره يك شهر جنگ زده و كابوس وحشتناك را به خود اختيار نمود.
اين جنگ ها، ترورها، مداخله هاي خارجي، آوارگي ها، تكه تكه شدن ها، بي هويتي ها، طلسم طالبان، افسون القاعده و انواع جنايات جنگي كه در طول 20 سال اخير در افغانستان روي داده است منشاء اصلي آن اختلافات و قدرت طلبي هاي رهبران پيروز و نزاعهاي انان بر سر غنايم جنگي(قدرت و رياست) است و اين براي افغانها يك تراژدي و درام گريه آور است و اما امروز افغانستان بازهم با يك قدرت اشغالگر جديد – آمريكا- روبرو است.
اشغالگران از يكسو و تروريست ها از سوي ديگر افغانستان را به ميدان جنگ و خشونت و تاخت و تازهاي مسلحانه خود تبديل نموده و امنيت و ارامش اين ملت را سلب كرده اند.
بي تفاوتي نسبي افغانها در برابر اشغالگران آمريكايي(كه البته اين وضعيت طولاني نخواهد بود) دو علت دارد:
يكي خستگي مفرط افغانها از جنگ و درگيري هاي نظامي
و علت دومي، نفرت و انزجار افغانها از گروههاي تروريست طالبان و القاعده است كه ادعا مي كنند رهبري مبارزه عليه آمريكايي ها را در دست دارند.